زندگی نامه
اینجانب محمد علی انصاری شهرت انصاری، قومیت فیوقی، سال 1351 ش در شهرستان شگر روستای داسو به دنیا آمدم. زندگی ام پر از فراز و نشیب های زیادی است که مجال بیان آنها نمی باشد. پدر و مادرم هر دو کاملاً بی سواد ولی علاقه مند به روحانیت و علوم دینی می باشند. البته در سن 14 یا 15 سالگی ام، مادرم را از دست دادم. و تحت سرپرستی و تربیت پدرم قرار گرفتم. مدت بسیار کوتاهی به مدرسه دولتی رفتم ولی والدین به آن اهمیت نمی دادند و می گفتند: به مکتب اسلامی برو! و لذا آن مدرسه را ترک کرده و به مکتب دینی رو آوردم. و پیش آخوند محلی که واقعاً یک معلم بسیار خوب و متدین بود قرآن را آموختم. آموختن قرآن یکسال طول کشید.
هنگامیکه قرآن را به اتمام رساندم پدرم از حد خوشحالی معلم مکتب و تمام مردم اهل محله را برای اطعام دعوت کرد و همه آمدند و غذا خوردند و دعا کردند و رفتند. و از آن روز به بعد برای تحصیل علوم دینی و حوزوی شور و اشتیاقی را احساس کردم که قبل از آن اصلاً احساس نکرده بودم. و نزد همان معلم مقداری نوشتن را یاد گرفتم. و برای آموختن متون به یک روستای دیگری که کمی دورتر بود مهاجرت کردم. در آنجا مدرسه ای به نام بهبهانیه وجود داشت. در آن مدرسه پذیرش و رحل اقامت گزیدم. در این مدتی که در این مدرسه مقیم بودم این کتاب ها را فرا گرفتم: 1- امثله 2- شرح امثله 3- صرف میر 4- نحو میر 5- عوامل 6- هدایه 7- شرح تصریف 8- رساله عملیه توضیح المسائل و در ضمن درس، نوشتن را نیز یاد می گرفتم. به این جهت که نوشتن را خیلی دوست داشتم.
در سال 1980م برای تحصیلات در رتبه بالاتر، و سطح بالا به شهر کویته مسافرت کردم و در مدرسه امام صادق (ع) پذیرفته شدم. در این مدرسه نیز به خواندن و فرا گرفتن متون سرگرم بودم. در این مدرسه کتاب های: 1- صمدیه 2- سیوطی 3- کتاب المنطق 4- حاشیه 5- مقداری از شرح لمعه را تمام کردم. و در ضمن اشتغال به درس معلم قرآن نیز بودم و حدوداً دویست بچه و کودک را با کلام الله مجید آشنا ساختم و به آنها قرآن آموختم. و در زمینه های فرهنگی سیاسی نیز فعالیت می کردم.
در سال 1372 به قصد زیارت حضرت ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به مشهد مقدس سفر و بعد از آن برای زیارت حضرت معصومه (س) وارد قم شدم. وقتی که به شهر علم و اجتهاد و خون و قیام ، قم وارد شدم و فضاهای روحانی و معنوی خاصی را احساس می کردم که اصلاً سابقه نداشت. بویژه مشاهده نمودم که طلاب زیر گنبد عرشی و ملکوتی حضرت معصومه (س) به درس و مباحثه می پردازند. و کاملاً احساس کردم که در اینجا یک فضای علمی خاص حاکم است. این صحنه و این فضای علمی حاکم در من تاثیر بسزایی گذاشت. و شور و شوق زیادی را برای تحصیلات علوم دینی پیدا کردم. و لذا در این شهر مقدس اقامت گزیده و سرگرم درس و مباحثه و مطالعه گردیدم.
در اواخر سال 1372 به طور رسمی در مرکز جهانی علوم اسلامی پس از یک آزمون پذیرفته شدم و نزد اساتید مجرب کتابهای زیر را فرا گرفتم: 1- شرح لمعتین 2- مکاسب 3- حلقات شهید صدر و ... و تمامی کتاب های مقاطع و پایه ای و گرایشی را به پایان رساندم. و کتاب های زیر را نزد استاد خصوصی و فوق آموختم: 1- در منطق: شرح منظومه جلد اول. 2- در فلسفه: بدایه و نهایه و شرح منظومه و مقداری از شرح اشارات را خواندم. 3- در عقاید: باب حادی عشر، ارشاد الطالبین و شرح تجرید را خواندم. 4- در عرفان: شرح منازل السائرین و شرح فصوص( ادامه دارد) را خواندم.
در سال 1385 پایان نامه در رشته کارشناسی ارشد نوشتم. عنوان پایان نامه این بود: "حضرات خمس از دیدگاه عرفا." آن را دفاع نمودم و امتیاز بالای 18 را کسب کردم. و بدین ترتیب در سال 1385 سطحیات را پشت سر گذاشتم و اکنون به دروس خارج فقه و اصول مشغول هستم. خارج فقه آیت الله مکارم شیرازی و خارج اصول آیت الله جعفر سبحانی می باشد.